هدا گابلر

نویسنده : هنریک ایپسن
مترجم : مینو مشیری
دانلود از :
خلاصه ای از نمایشنامه :
هدا گابلر زنیست زیبا که مورد توجه دیگران است. او دوست دارد با توجه به جذبه اش دیگران را تحت سلطه خود داشته باشد. اوبراساس مصلحت با یورگن تسمان که به تازگی موفق به دریافت دکتری افتخاری تاریخ گردیده ازدواج می کند ضمن اینکه قبلاً با لووبرگ که ازنظراخلاقی لاابالی ورفتار اجتماعی مناسبی ندارد رابطه داشته و این ارتباط تا بدانجا بوده که تاثیرهداگابلربراو منشاء نگارش اثری موفق شده است . لووبرگ با موفقیت چاپ کتاب اولش محل کارخود را ترک می کند تا کتاب دیگری را تمام جوهره وجودی اوست واز الهامات زنی ( هداگابلر) سرچشمه گرفته به چاپ برساند وزندگی جدیدی را آغاز کند . او با این موفقیت رقیب تسمان جهت اخذ کرسی استاد دانشگاه می گردد . تهآ زنی است جوان که پس ازمرگ همسر اول فرماندار، خانم آن خانه می شود. لووبرگ قبلاً بعنوان معلم سرخانه به فرزند خوانده های خانم الوستد ( ته آ ) درس می داده ودرنتیجه این دیدار تهآ بشدت به لووبرگ علاقمند می شود تا آنجا که خانه رابه امید پیدا کردن لووبرگ وزندگی با او ترک می کند . اولین کسی که بنظر تهآ می تواند برای کمک لووبرگ موثر باشد دکتر تسماناست که دردوران تحصیل دوست لووبرگ بود . تهآ به آنجا می رود وازدکتر تسمان میخواهد که به لووبرگ کمک کند او هراس دارد که مبادا دوباره حیثیت مرد خدشه دارشود . تسمان نامه ای به لووبرگ می نویسد وازاو دعوت میکندکه ملاقاتی باهم داشته باشد. هدا گابلربا تیزبینیوهوش وافرخود تهآ را وادار میکندکه از رابطه خود با لووبرگ بگوید، درنتیجه ازعشق تهآ ومساعدت او در جهت موفقیت لووبرگ آگاه می گردد . باحضور لووبرگ درخانه تسمان ، هدا بازی جدیدی راآغاز می کند و سعی ميکند بانفوذ درافکار لووبرگ سلطه خود را باردیگر به او ثابت کند . پس اورا وادار می کند که دعوت خانه قاضی براک را بپذیرد . لووبرگ باتسمان وبه دعوت قاضی براک به مهمانی منزل خانه قاضی می رود ودرآنجا میگساری می کند ومست ولایعقلمیگردد ودربین راه یادداشتهایش ازجیبش میافتد واومتوجه نمیشود. تسمان که کمی عقب تر ازاو حرکت میکرده یادداشتها را برمی دارد و صبر می کند تا صبح که لووبرگ تعادل روحی خود رابازیافت به او پس دهد . لووبرگ شب رادرخانه زن بدنامی که قبلاً نیز با او رابطه داشته می گذراند وصبح هنگام می فهمد که یادداشتهایش نیست. لذا با اهالی خانه درگیر میشود. با توجه به سابقه غیرمتعارف اجتماعی او، رفتارش باعث میشود که باردیگر موقعیت اجتماعی اش متزلزل گردد. او در نزد هدا اقرار می کند که دستنوشته هایش گم شده اما به تهآ می گوید که خودش دست نوشته ها را که با کمک تهآ نگارش شده ریزریز کرده است. هدا هفت تیری به لووبرگ می دهد وبه او تلقینمی کند که حالا وقت آن است که درست انتخاب کند . لووبرگ باهمان هفت تیرخودکشی می کند . قاضی براک بادیدن هفت تیر متوجه می شود که خودکشی لووبرگ به جهت القاء تفکر هدا گابلر وتاثیر گذاری اوبود لذا ازاین امرسوءاستفاده کرده ومیخواهد هدا رادرچنگ خود داشته باشد . هدا که زنی سرکش است تحمل تحقیروخواری راندارد . سلطه قاضی براک رابرخود نمی پذیرد ودست به خودکشی می زند . یعنی اوبا سوزاندن اثر برجسته لووبرگ باعث مرگ او ودراصل نابودی خویش می گردد .